کربلا
هر سال تو روزای ماه محرم و صفر هرچقدر به روزای اربعین نزدیک تر میشیم حال و هوای آدم کربلایی تر میشه ... جاتون خالی تا حالا چند باری مشرف شدم و برای امسال قصد سفر نداشتم ، تا اینکه یکی از دوستام با اصرار منو برای سفر هوایی کرد .
همسفر امسالمم مثل پارسال مهدی امیرحسینی که امسال پسرشم اورده بود و محسن گل محمدی بودند ... سفرما از سه شنبه شب 25/08/95 شروع شد ... از تهران با ماشین شخصی رفتیم مرز مهران که با توجه به ازدحام جمعیت و استقبال همه مردم از مراسم پیاده روی اربعین انتظار میرفت که خیلی تو مرز معطل بشویم اما امسال هم مثل ادوار گذشته خیل راحت و سریع از مرز رد شدیم ...
تازه سفر مذهبی ما شروع شد ، از مهران با اتوبوس رفتیم نجف که نفری 40 تومن کرایمون شد ... بعد از 5-6 ساعت که به نجف رسیدیم رفتیم زیارت آقا امیرالمومنین (ع).
یه خاطره جالب از اون روز ... علاوه بر جمع سه نفر و نیمه ما هشت نفر از دوستان و اقوام هم با ما اونجا بودن که بعد از زیارت گروه سه نفره ما از جمع جدا شد و قرار گذاشتیم هر کدام که زودتر جایی برای استرحت و خواب پیدا کرد بقیه رو مطلع کند.
ما بعد از کمی جستجو ، یکی از آشنایانمان را آنجا پیدا کردیم که موکب داشتند.
مستقر شدیم و دوروزی میهمان آنان بودیم . در این مدت هرچه تلفن دوستانمان را گرفتیم موفق به برقراری ارتباط نشدیم تا اینکه متوجه شدیم آنها به کربلا رسیدند و فکر میکردند ما آن ها را پیچانده ایم ! در حالی که این طور نبود و خطوط مخابراتی توان سرویسدهی به اون جمعیت رو نداشتن .
از نجف راهی کربلا شدیم ، پای پیاده ...
در این مسیر که دوشب و دو روز طول کشید فضا خیلی معنوی بود و استراحت و خورد و خوارکمان در موکب های صلواتی بود.
جا داره که از دوستان بصره ای که سال پیش هم به ما خدمات و جا و مکان داده بودن تشکر کنم که امسال هم به ما لطف کردند و خدمات رفاهی برامون فراهم کردند ...
سپس با این دوستان که در کربلا هیئت عزاداری دارند خداحافظی کردیم و به زیارت امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل (ع) رفتیم ...
جالب این بود که اصلا نتونستیم بریم داخل حرم ها .. فقط از بین الحرمین سلامی عرض کردیم و زیارت نامه خوندیم... قسمت خودتون انشاالله ...
... در حال فلافل خوردن بودم که به اجبار بهمون سرویس دادن.. خدا خیرشون بده.
پ.ن:شما که لطف میکنید عکسم بگیرید
Ziarat qabol
سلام
خیلی ممنونم
امیدوارم قسمت شما بشه ....